کد مطلب:253569 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:290

اخبار غیبی
الف: سعید ملاح می گوید: جمعی از ما به خانه ای برای ولیمه دعوت شدیم. امام هادی علیه السلام نیز در آن مجلس بود. جوانی مكرر شوخی می كرد و می خندید. حضرت فرمود: این جوان موفق به غذا خوردن نمی شود زیرا خبر ناگواری به او می رسد، تا سفره را انداختند، به جوان خبر دادند كه مادرت از پشت بام افتاده و از دنیا رفته است او بدون آن كه غذا بخورد، مجلس را ترك كرد. [1] .

ب: مجلس باشكوهی منسوب به یكی از خلفا تشكیل و امام هادی علیه السلام نیز در آن مجلس دعوت شده بود. وقتی حضرت وارد شد همه به احترام امام علیه السلام برخاستند.

در میان آنان جوانی بود كه مكرر سخنان بیهوده می گفت و می خندید. حضرت خطاب به او فرمود: چرا می خندی و از یاد خدا غافلی؟ با این كه پس از سه روز، تو از اهل قبور هستی.

حاضران تعجب كردند. همه منتظر بودند تا ببینند پس از سه روز چه حادثه ای رخ می دهد. پس از سه روز آن جوان از دنیا رفت و در قبرستان دفن گردید و از اهل قبور شد. [2] .



[ صفحه 206]



ج: خیران اسباطی می گوید: وارد مدینه شدم و خدمت امام هادی علیه السلام رسیدم. حضرت از من پرسید: واثق حالش چگونه بود؟ گفتم: در عافیت و سلامتی.

فرمود: جعفر چه می كند؟ گفتم: به بدترین حال در زندان محبوس بود.

فرمود: ابن زیات (وزیر سابق) چه می كند؟ گفتم: فرمان او مطاع بود و امر او را اجرا می شد.

حضرت فرمود: واثق كه در عافیت بود، از دنیا رفت و جعفر (متوكل) كه در زندان بود، به جای او نشست و ابن زیات هم كشته شد. عرض كردم: این حوادث كی اتفاق افتاد؟ فرمود: پس از آمدن تو، در فاصله ی 6 روز. [3] .


[1] بحار، ج 50، ص 183؛ كشف الغمة، ج 3، ص 266.

[2] بحار، ج 50، ص 182؛ كشف الغمة، ج 3، ص 265.

[3] كافي، ج 1، ص 502.